Tuesday, October 27, 2009

حسنك سيب تربچه اى ميخواد

Image and video hosting by TinyPic



صبح از خواب پا ميشى
سر و تنى صفا ميدى
با يه عالمه انرژى مثبت
كه به هزار مصيبت به خودت تزريق كردى
ميرى تو دل زندگى زورمره
و شليك ميشى وسط شيكم زندگى اجتماعى
يعنى همون شهر قشنگ نازنينى كه توشى
آره
اول صبح
تو با يه عالمه تئورى هاى ريز و درشت
واسه اصلاح كرررررهء زمين و از اين حرفا
آمما
يه خورده كه از حضورت بين همشهريان عزيز گذشت
و رفتارهاى قشنگ قشنگشونو ديدى
...
(سه نقطه در اينجا خونده ميشه زرشك)
آره
ياد يه شعرى افتادم از ديالوگ هاى فيلم حسن كچل
:
حسنك سيب تربچه اى ميخواد
لباى غنچه اى ميخواد
واسهء حسن گَرَك
حيف يك خرما خرك
حيف زردآلو كالك
.....
بهله
ميتونين فحشم بدين
ولى باز اين جمله زششششششششششت اومد تو ذهنم كه
حيف اين رژيم
كه به ما ملت حكومت كنه

No comments:

Post a Comment